Album Details

Singer
Alireza Ghorbani, Homayoun Shajarian
Production Year
2019
Number of album tracks
10
Composer
Mahyar Alizadeh

Tracks

1 Afsaneye Chashmhayat
0:30

میروم تا که فراموش کنم چشم تو را
میروم تا که در آغوش کشم یاد تو را
و هوای هوس وصل تو را، خواب تو را
و نگاهت که جهان است و جهان در نگهت
شود آیا که فراموش کنم چشم تو را
تا بسوزم و کُنم خاک، غزل های تو را
تو حریقی و خزان بود که پایان من است
سوگ باران و بهاران، همه آواز من است
گنه از دیده من بود و نگاهی نگران
که مرا دید و ربود و گذر کرد چون باد
دست در دستِ خیالت به بیابان بروَم
تا به آتش بکشانم لب خاموشِ تو را
موج وهم است و جنون من و دریای عذاب
و سرابی که مرا بُرد به این دِیر خراب
حالِ دیوانگی من بنگر، هیچ مگو
بشنو نغمه دیوانِ پریشانِ مرا
میروم تا که فراموش کنم چشم تو را
میروم تا که در آغوش کشم یاد تو را
و هوای هوس وصل تو را، خواب تو را
و نگاهت که جهان است و جهان در نگهت

2 Parishan Khial
0:30

در شب تیره ، دیوانه ای کاو

دل به رنگی گریزان سپرده


می کند داستانی غم آور

از دلی رفته دارد پیامی

داستان از خیالی پریشان

ای دل من ، دل من ، دل من

از تو آخر چه شد حاصل من

آخر ای بینوا دل ! چه دیدی

که ره رستگاری بریدی ؟

می توانستی ای دل ، رهیدن

گر نخوردی فریب زمانه

آنچه دیدی ، ز خود دیدی و بس

هر دمی یک ره و یک بهانه

تا تو ای مست ! با من ستیزی

تا به سرمستی و غمگساری

با فسانه کنی دوستاری

مبتلایی نیابد به از تو

افسانه : مبتلایی که ماننده ی او

کس در این راه لغزان ندیده

آه! دیری است کاین قصه گویند

از بر شاخه مرغی پریده

رهروان اندر این راه هستند

کاندر این غم ، به غم می سرایند

سالها با هم افسرده بودید

او تو را بوسه می زد ، تو او را

عاشق : سال ها با هم افسرده بودیم

سالها همچو واماندگی

لیک موجی که آشفته می رفت

بودش از تو به لب داستانی

افسانه : من بر آن موج آشفته دیدم

یکه تازی سراسیمه

عاشق : اما

من سوی گلعذاری رسیدم

افسانه : من در این لحظه ، از راه پنهان

نقش می بستم از او بر آبی

عاشق : آه! من بوسه می دادم از دور

بر رخ او به خوابی چه خوابی

ای افسانه ، فسانه ، فسانه

چیستی ! ای نهان از نظرها
 

3 Heyrani
0:30

سرگذشت منی ای فسانه

که پریشانی و غمگساری ؟

قلب پر گیر و دار منی تو

که چنین ناشناسی و گمنام ؟

یاد دارم شبی ماهتابی

باد سردی دمید از بر کوه

گفت با من که : ای طفل محزون

از چه از خانه ی خود جدایی ؟

ای فسانه ! تو آن باد سردی ؟

ناشناسا ! که هستی که هر جا

با من بینوا بوده ای تو ؟

ای فسانه ! بگو ، پاسخم ده

افسانه : بس کن ازپرسش ای سوخته دل

باورم شد که از غصه مستی

عاشقا ! تو مرا می شناسی

من یک آواره ی آسمانم

وز زمان و زمین بازمانده

هر چه هستم ، بر عاشقانم

من وجودی کهن کار هستم

خوانده ی بی کسان گرفتار

عاشق : تو یکی قصه ای ؟

افسانه : آری ، آری

قصه ی عاشق بیقراری

قصه ی عاشقی پر ز بیمم

زاده ی اضطراب جهانم

4 Afsoos
0:30

به تو ای دوست سلام

دل صافت نفس سرد مرا آتش زد،

 چه کنم با غم خویش؟ که گهی بغض دلم می ترکد،

 دل تنگم ز عطش می سوزد،

 شانه ای می خواهم که بگذارم سر خود بر رویش

 و کنم گریه که شاید کمی آرام شوم،

 ولی افسوس که نسیت.

دیگر ای بادصبا دست زبختم بردار

خبر از یار نیار

دل من خاک شد و دوش به بادش دادم

مگر این غم زسرم دور شود

ولی انگار نشد

بگو ای دوست چرا دور نشد؟

من تماشای تو می کردم و غافل بودم

کز تماشای تو خلقی به تماشای منند

 گقته بودی که چرا محو تماشای منی

و چنان محو که یکدم مژه بر هم نزنی

 مژه برهم نزنم تا که ز دستم نرود

 ناز چشم تو بقدر مژه بر هم زدنی

5 Bikhabi
0:30

به دیدارم بیا هر شب
در این تنهایی تنها و تاریکِ خدا مانند
دلم تنگ است

بیا ای روشن، ای روشنتر از لبخند
شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهی ها
دلم تنگ است

بیا بنگر، چه غمگین و غریبانه
در این ایوان سرپوشیده
وین تالاب مالامال
دلی خوش کرده ام با این پرستو ها و ماهی ها

به دیدارم بیا، ای هم گناه، ای مهربان با من
که اینان زود می پوشند رو در خواب های بی گناهی ها
و من می مانم و بیداد بی خوابی

6 Be Tamashaye Negahat
0:30

گو چه رازی است در این موج مه آلود نگاهت
که تو چون باد پریشانی و مستی
دست در دست خزان، خنده کنان
در دل این باغ نشستی
قامت عمر مرا خشک تر از شاخه ی بی جان
بشکستی، بشکستی
چه بگویم، به که گویم
که دلم گلشن اسرار تو گشته
گل هر یاد، در این باغ پریشان
به سر انگشت تو در خاطره ی خاک نشسته
وای بر من که دلم پر ز تمنای تو گشته
نتوانم، نتوانم، که بگویم
دل من لیلی اش از یاد نبرده
من که عمرم به تماشای نگاهش همه بر باد نشسته
همچو لیلای پریشان تو بر خاک نشستم
خسته ام، خسته تر از مرغ پر و بال شکسته
خسته ام، خسته تر از قامت مینای شکسته
جز غم روی رخش در دل حیران چه توان دید؟
به که گویم، به که گویم که من از عشق غریبش
نگذشتم، نگذشتم

7 Darde Moshtarak 1
0:30

اشک رازی ست

لبخند رازی ست

عشق رازی ست

اشک آن شب لبخند عشقم بود

قصه نیستم که بگویی

نغمه نیستم که بخوانی

صدا نیستم که بشنوی

یا چیزی چنان که ببینی

یا چیزی چنان که بدانی

من درد مشترکم

مرا فریاد کن

درخت با جنگل سخن می گوید

علف با صحرا

ستاره با کهکشان

ومن با تو سخن می گویم


***

نامت را به من بگو

دستت را به من بده

حرفت را به من بگو

قلبت را به من بده

من ریشه های تو را دریافته ام

با لبانت برای همه لبها سخن گفته ام

ودستهایت با دستان من آشناست

8 Darde Moshtarak 2
0:30

اشک رازی ست

لبخند رازی ست

عشق رازی ست

اشک آن شب لبخند عشقم بود

قصه نیستم که بگویی

نغمه نیستم که بخوانی

صدا نیستم که بشنوی

یا چیزی چنان که ببینی

یا چیزی چنان که بدانی

من درد مشترکم

مرا فریاد کن

درخت با جنگل سخن می گوید

علف با صحرا

ستاره با کهکشان

ومن با تو سخن می گویم


***

نامت را به من بگو

دستت را به من بده

حرفت را به من بگو

قلبت را به من بده

من ریشه های تو را دریافته ام

با لبانت برای همه لبها سخن گفته ام

ودستهایت با دستان من آشناست

9 Darde Moshtarak 3
0:30

اشک رازی ست

لبخند رازی ست

عشق رازی ست

اشک آن شب لبخند عشقم بود

قصه نیستم که بگویی

نغمه نیستم که بخوانی

صدا نیستم که بشنوی

یا چیزی چنان که ببینی

یا چیزی چنان که بدانی

من درد مشترکم

مرا فریاد کن

درخت با جنگل سخن می گوید

علف با صحرا

ستاره با کهکشان

ومن با تو سخن می گویم


***

نامت را به من بگو

دستت را به من بده

حرفت را به من بگو

قلبت را به من بده

من ریشه های تو را دریافته ام

با لبانت برای همه لبها سخن گفته ام

ودستهایت با دستان من آشناست

10 Bigharar
0:30


کاش سوی تو دمی رخصت پروازم بود
تا به سوی تو پرم بال و پری بازم بود
دیگر اکنون چه کنم زمزمه در پرده عشق
دور از آن مرغ بهشتی که هم آوازم بود
خواستم عشق تو پنهان کنم و راه نداشت
پیش این اشک زبان بسته که غمازم بود
رفتی و بی تو ندارد غزلم گرمی و شور
که نگاهت مدد طبع سخن سازم بود

من با صدای تو می خوانم
من در هوای تو می رقصم
من در فضای تو می بینم
من در خطوط تو می جویم
من با زبان تو می سوزم
آری تو شعله و من شمعم
من با امید تو می سازم
کاخی به وسعت آزادی

باز آی دلبرا که دلم بی قرار توست
باز آی دلبرا که دلم بی قرار توست
باز آی دلبرا که دلم بی قرار توست
که دلم بی قرار توست
دلم بی قرار توست
دلم بی قرار توست